گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد چهارم
[سوره التوبۀ [ 9]: آیات 113 تا 116



اشاره
وَّ الَّذِینَ آمَنُوا أَن یَستَغفِرُوا لِلمُشرِکِینَ وَ لَو کانُوا أُولِی قُربی مِن بَعدِ ما تَبَیَّنَ لَهُم أَنَّهُم أَصحابُ الجَحِیمِ [ 113 ] وَ ما
ِ
ما کانَ لِلنَّبِی
کانَ استِغفارُ إِبراهِیمَ لِأَبِیهِ إِلاّ عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِیّاهُ فَلَمّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ إِنَّ إِبراهِیمَ لَأَوّاهٌ حَلِیمٌ [ 114 ] وَ ما کانَ اللّهُ
شَّیءٍ عَلِیمٌ [ 115 ] إِنَّ اللّهَ لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ یُحیِی وَ
ِ
لِیُضِلَّ قَوماً بَعدَ إِذ هَداهُم حَتّی یُبَیِّنَ لَهُم ما یَتَّقُونَ إِنَّ اللّهَ بِکُل
اي ذوي قربی یعنی صاحبان نزدیکی و « أُولِی قُربی » 652- وَّ لا نَصِ یرٍ [ 116 ] -قرآن- 1
ٍ
یُمِیتُ وَ ما لَکُم مِن دُونِ اللّهِ مِن وَلِی
از تاوّه است یعنی آه « لَأَوّاهٌ » اي وعد « مَوعِدَةٍ » از جحمه یعنی شدّت سوزندگی آتش « الجَحِیمِ » خویشاوندي و قربی یعنی قرابت
174- 153 -قرآن- 162 - 103 -قرآن- 142 - 17 -قرآن- 91 - گفتن و تحزّن و تحسّر بر آنچه از حالات مردم ببینند. -قرآن- 1
تفسیر معانی-
اشاره
[مفسّران گفتهاند که مسلمانان برسولخدا صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند چرا براي پدران ما که در جاهلیّت مردهاند طلب
آمرزش نمیکنی! در جواب آنها اینکه آیه نازل گردید ...] 113 - در شأن پیمبر و کسانی که ایمان آوردهاند نیست [او از
اینجهت که پیامبر است و آنها از اینکه حیث که مؤمن بخدا و رسولند صحیح نیست] که در باره مشرکان دعا کنند و آمرزش
آنها را از خدا بخواهند هر چند که آن مشرك [ صفحه 137 ] صاحب قرابت و خویشاوندي نزدیک نسبت بمؤمن باشد [و اگر
صاحب قرابت نباشد بطریق اولی جایز نیست] ویژه اینکه صحیح نبودن و عدم جواز بعد از آن باشد که بر مؤمنان واضح و
روشن شود که آنها یعنی مشرکان أهل دوزخند و از أصحاب آتش سوزانند. 114 - و طلب آمرزشی که ابراهیم براي پدر خود
نمود نبود مگر از جهت وعدهاي که باو داده بود [و فرموده بود لأستغفرنّ لک و اینکه موعد مبنی بر اینکه بود که أمر پدر
براي او مبیّن و روشن شود] و چون بر او واضح و روشن گردید که او دشمن خداست [بوعده خود وفا نکرد] و از او بیزاري
جست زیرا إبراهیم پیامبر رقیق القلب متضرّع و پر دعاء و محزون و حسرت کن نسبت بخلق و مرد بردبار و عطوف و صبور و
در آیه « لِأَبِیهِ » حلیمی بود [چنانکه کسی باو آزار و فحش داد و او در جواب هدایت او را از خدا خواست]. - اولا: جمله
مبارکه مورد خلاف است که آیا واقعا پدر خودش یا جدّ مادري ابراهیم بوده است یا باعتقاد ما امامیّه عموي او بوده است که
28 ثانیا- جمله [وَعَدَها إِیّاهُ] را [وعدها أباه] هم قرائت کردهاند یعنی موعدي که - مقام پدري نسبت باو داشته است. -قرآن- 16
بپدرش وعده داده بود و مؤیّد آن آیه [إِلّا قَولَ إِبراهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَستَغفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَملِکُ لَکَ مِنَ اللّهِ مِن شَیءٍ] میباشد. -قرآن-
115 - [چون آیه منع از استغفار نازل شد مؤمنان از مؤاخذه درخواستی که قبل از روشن شدن قضیّه 242- -33-14 قرآن- 135
کرده بودند خائف شدند ویژه آنکه جمعی از آنها قبل از نزول آیه نهی مرده بودند لذا اینکه آیه نازل گردید که رفع نگرانی
آنها بشود]. در شأن خدا نیست که حکم بگمراهی مردم بکند پس از آنکه آنها را هدایت کرده باشد و بمجرد قول یا عملی
که بخطاي در اجتهاد از آنها صادر شده باشد آنان را مقصر بداند تا موقعی که ببیان واضح شامخی آنچه را موجب تقوي و
پرهیز [ صفحه 138 ] از خداست براي آنها روشن کرده باشد زیرا خدا بهر چیزي داناست [و آنها را مورد مؤاخذه قرار نمیدهد
مگر بعد از آنکه شریعت خود را براي آنها روشن و آنها را بر أحکام خود واقف ساخته باشد]. [و بتفسیر دیگر- خداوند قومی
را بعد از آنکه آنها را هدایت کرده و بایمان موفق فرموده باشد معذّب نمیکند و آنها را از ثواب و کرامت و راه بهشت دور
نمیسازد تا موقعی که براي آنها طرق استحقاق ثواب و عقاب از طاعت و معصیت را واضح نفرموده باشد چرا که خداوند
بهمه چیز داناست و از نیّات بندگان چیزي بر او مستور نیست]. 116 - بدانید که حقا سلطنت و مالکیّت آسمانها و زمین مختص
بخداست و هر چه هست بدست اوست زنده میکند و میمیراند [جان میدهد و جان میگیرد] و براي شما غیر از خداي یکتا
حافظی که نگهبان شما و متولی أمر شما باشد و یاوري که دفع زیان و عذاب از شما بکند نیست و نخواهد بود [بنابراین قرابت
و پیوند و خویشاوندي مهمّ أمر شما نباشد و جز از خدا از دیگري بیم نداشته و جز بدرگاه او بجائی امید نداشته باشید و غیر او
را دوست و صاحب اختیار و یاور خود ندانید]. و نیز مفسّران گفتهاند که جماعتی از مسلمانان قبل از نزول فرائض در دین
اسلام مرده بودند و مسلمانان بحضور پیامبر گرامی صلّی اللّه علیه و آله عرض کردند یا رسول اللّه منزلت برادران گذشته ما و
حالت آنها که قبل از فرائض مردهاند چگونه است! اینکه آیه [ما کانَ اللّهُ لِیُضِلَّ قَوماً بَعدَ إِذ هَداهُم ... الخ] در پاسخ آنها نازل
[ 354 [ صفحه 139 - گردید. -قرآن- 296
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 117 تا 119
اشاره
وَّ المُهاجِرِینَ وَ الَأنصارِ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُ فِی ساعَۀِ العُسرَةِ مِن بَعدِ ما کادَ یَزِیغُ قُلُوبُ فَرِیقٍ مِنهُم ثُمَّ تابَ عَلَیهِم
ِ
لَقَد تابَ اللّهُ عَلَی النَّبِی
إِنَّهُ بِهِم رَؤُفٌ رَحِیمٌ [ 117 ] وَ عَلَی الثَّلاثَۀِ الَّذِینَ خُلِّفُوا حَتّی إِذا ضاقَت عَلَیهِمُ الَأرضُ بِما رَحُبَت وَ ضاقَت عَلَیهِم أَنفُسُهُم وَ ظَنُّوا
أَن لا مَلجَ أَ مِنَ اللّهِ إِلاّ إِلَیهِ ثُمَّ تابَ عَلَیهِم لِیَتُوبُوا إِنَّ اللّهَ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ [ 118 ] یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ
اي یمیل عن الصراط « یَزِیغُ » مراد وقت عسرت یعنی وقت شدّت و سختی است « ساعَۀِ العُسرَةِ » 585- الصّادِقِینَ [ 119 ] -قرآن- 1
تخلیف یعنی تأخیر و عقب انداختن و در اینجا یعنی أمر اینکه سه تن مدّتی « خُلِّفُوا » المستقیم و زیغ میل قلب از حق بباطل است
اي برحبها و سعتها یعنی با وسعت و گشادگی که داشت بر آنها تنگ « بِما رَحُبَت » عقب انداخته شد، سپس از آنها گذشت شد
161 -قرآن- - 78 -قرآن- 150 - 19 -قرآن- 68 - اي ایقنوا یعنی یقین کردند و ظن در اینجا بمعنی یقین است. -قرآن- 1 « ظَنُّوا » شد
392 بنابر روایتی که از امام علی بن موسی الرّضا علیه السّلام نقل شده است آنحضرت آیه 117 را - -304-289 قرآن- 383
و حضرت امام علیّ بن الحسین زین العابدین و امام أبو « لقد تاب اللّه بالنبیّ علی المهاجرین و الأنصار » : اینطور قرائت میفرمود
جعفر محمّد بن علیّ الباقر و امام جعفر بن محمّد الصادق علیه السّلام و أبو عبد الرّحمن السلمی آیه بعدي 118 را اینطور قرائت
آیه اولی 117 در باره جنگجویان تبوك و سختیی که در آن جنگ «. و علی الثلاثۀ الّذین خالفوا حتّی ... الخ » : میفرمودند
بمسلمین رسید تا حدّي که عدّهاي از آنها قصد برگشت نمودند نازل شده است و لطف خدائی شامل حال آنها شد و تدارك
اینکه قصد را فرمود و همچنین در باره [ صفحه 140 ] أبو خیثمه عبد اللّه بن خیثمه که از رفتن بجنگ تخلّف کرد و ده روز که
از حرکت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله گذشت نادم شد و بآنحضرت ملحق گشت و خداوند توبه آنها را پذیرفت. و آیه
دوم 118 در باره کعب بن مالک و مرارة بن الرّبیع و هلال بن امیّه نازل شده که تخلّف کردن آنها شرحش قبلا گذشت و
حسب الأمر رانده شدند و مردم حتّی زنهاشان از آنها دوري جستند و پس از آنکه کار بر آنها سخت و زمین بر آنها تنگ شد
خداوند توبه آنها را قبول فرمود. در تفسیر الواضح گوید: توبه را دو معنی است اوّل آن عطوفت الهی و خشنودي از بندگان و
آن معناي اعلاي آن است. دوّم قبول بازگشت و توبه از آنها پس از توفیق آنها ببازگشت. و توبه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم از نوع اوّل است. و بعضی از مفسّرین توبه خدا را در باره پیامبر صلّی اللّه علیه و آله در موقعی دانستهاند که ببعض منافقان
اجازه قعود داد و حال آنکه اولی اینکه بود که انتظار وحی و دستور را داشته باشد و قبلا ذکر شد در تفسیر آیه [عَفَا اللّهُ عَنکَ
342 و أمّا مهاجر و أنصار که در گرفتاري بعسرت - لِمَ أَذِنتَ لَهُم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا .... إلی آخر الایۀ.] -قرآن- 248
و شدت در غزوه تبوك نزدیک بود دچار لغزش شوند و در رفتن بجهاد سنگینی کنند و چون مورد عنایت بودند نلغزیدند
خداوند از انحراف مختصر آنها در گذشت و توبه آنها را پذیرفت [و تمام اینها از باب حسنات الابرار سیّئات المقربین است]. و
در کشاف گوید اینکه آیه مانند فرمایش خداي تعالی [لِیَغفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ] است و اینکه براي
برانگیختن مؤمنان و تحریص آنها بر توبه است زیرا مؤمنی نیست مگر آنکه بتوبه نیازمند است حتّی پیغمبر معصوم و مهاجر و
انصار نیز محتاج بتوبه و رجوع بخداي منّانند و در اینکه گفتار نمایش مقدار فضیلت توبه نزد باري تعالی است و صفت پیمبران
129 [ صفحه 141 ] بیان و تحقیقی است. - و پیشینیان همین بوده است- و اینکه نیکو -قرآن- 60
تفسیر معانی-
اشاره
-117 بحقّ سوگند که خداوند از پیامبر و مهاجرین و انصار و آنانکه در خروج بجهاد تبوك او را پیروي کردند توبه و طاعات
آنها را پذیرفت [و بنا بقرائت حضرت رضا علیه السّلام خداوند بوسیله پیامبر صلّی اللّه علیه و آله توبه و طاعات مهاجر و انصار
را و پیروان رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله را پذیرفت] که در هنگام سختی و عسرت [موقعی که از حیث توشه و آب و گرما و
سایر حوائج به تنگنا افتاده بودند] و نزدیک بود دلهاي آنها متمایل از حقّ شود و مایل ببرگشت از جهاد گردد [و اهتمام
بانصراف از جنگ نموده بودند و خدا آنها را حفظ کرد و متابعت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را ادامه دادند] و سپس تائب
شدند و خداوند از آنها در گذشت و توبه آنها را پذیرفت زیرا او نسبت بمسلمانان با رأفت و مهربان است. 118 - و نسبت بآن
سه نفري که تخلّف از جهاد [و رفتن بغزوه تبوك] کرده و مخالفت در حرکت با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله نموده بودند [و
رسولخدا أمر فرمود که مردم حتّی زنهاشان از آنها کناره کنند و کسی با آنها سخن نگوید و آنها ناچار بصحرا و کوهها پناه
بردند] تا اینکه زمین با وجود وسعتش بر آنها تنگ شد و جائی براي پناه ندیدند و دلهاشان در سینهها بتنگ آمد و یقین
کردند که پناهگاهی از غضب خدا جز درگاه خدا نیست [و دانستند که جز توبه نجاتی براي آنها نمیباشد] خداوند راه توبه را
براي آنها آسان کرد تا توبه کنند و توبه آنها را پذیرفت [چون توبه صادقانه بود و در صدق و راستی اثر بزرگی است] زیرا
خداوند بسیار پذیرنده توبه بندگان و نسبت بآنان با رحمت و مهربان است. [گر لطف تو یاري ننماید ز نخست || هم توبه
شکسته است و هم پیمان سست چون توبه بامید پذیرفتن تست || تا تو نپذیري نبود توبه درست] 119 - [در مصحف عبد اللّه و
قرائت إبن عباس [کونوا من الصادقین] خوانده شده و از حضرت صادق علیه السّلام هم اینکه قرائت روایت شده است]. اي
کسانیکه بخدا و رسولش ایمان آوردهاید از نافرمانی خدا بپرهیزید و از [ صفحه 142 ] معاصی دوري گزینید و با کسانی باشید
[ یا از جمله کسانی باشید] که در گفتار خود صادقند و راستگوئی و راستکرداري پیشه آنهاست [یعنی بر روش کسانی باشید
که در گفتار و کردارشان راست و درستاند و با آنها مصاحبت و مرافقت داشته باشید]. خداوند صادقان را در سوره بقره
و « أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا ...... الخ » : تا آنجا که فرماید « وَ لکِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ » : توصیف فرموده آنجا که فرماید
124 و بقول دیگر صادقین کسانی هستند - 63 -قرآن- 87 - حق تعالی مؤمنان را باقتداء باین اشخاص أمر فرموده است. -قرآن- 1
رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضی نَحبَهُ [یعنی حمزة بن عبد المطّلب و جعفر » : که خداوند در آیه دیگر فرماید
144 و بروایت کلبی از أبی صالح از إبن - قرآن- 68 - «.[ إبن أبی طالب] و منهم من ینتظر [یعنی علیّ بن أبی طالب علیه السّلام
عباس که گفته است [کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ] یعنی [کونوا مع علیّ و أصحابه] و جابر از أبی جعفر علیه السّلام روایت کرده است
که فرمود: [و کونوا مع الصّادقین یعنی مع محمّد و آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله] و بروایت نافع یعنی [مع محمّد و أصحابه]. -
95 و بروایت ضحّاك یعنی [مع النبیین و ال ّ ص دیقین فی الجنّۀ بالعمل الصالح فی الدّنیا] و گفتهاند که معنی [مع] در - قرآن- 66
اینجا بمعنی [من] و چنانست که فرموده است از جمله صادقین باشید و قرائت دیگري که [من الصّادقین] خوانده است مؤیّد آن
است و هر دو معنی بیکدیگر نزدیک است زیرا [مع] براي مصاحبت و [من] براي تبعیض است و کسیکه از جمله صادقین باشد
طبعا با آنها و بعض آنها و از جمله آنها خواهد بود بهر حال صدق در هر حال ممدوح و صاحبش در هر دو سرا محمود است،
علیکم بالصدق فانّ الصّدق یهدي إلی البرّ و إنّ البرّ یهدي إلی الجنّۀ و ما یزال الرّجل » : رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود
یصدق و یتحرّي الصدق حتّی یکتب عند اللّه صدّیقا و ایّاکم و الکذب [ صفحه 143 ] فانّ الکذب یهدي إلی الفجور و إنّ
دانی ز چه رو سرو روان سرسبز ] «. الفجور یهدي إلی النار و ما یزال الرّجل یکذب و یتحرّي الکذب حتّی یکتب عند اللّه کذّابا
است || پیوسته چرا ببوستان سرسبز است چون مذهب اوست راستی در همه وقت || بر طرف چمن همیشه زان سرسبز است]
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 120 تا 121
اشاره
ما کانَ لِأَهلِ المَدِینَۀِ وَ مَن حَولَهُم مِنَ الَأعرابِ أَن یَتَخَلَّفُوا عَن رَسُولِ اللّهِ وَ لا یَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُم لا یُصِ یبُهُم
ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخمَ َ ص ۀٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوطِئاً یَغِیظُ الکُفّارَ وَ لا یَنالُونَ مِن عَدُوٍّ نَیلًا إِلاّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ
اللّهَ لا یُضِ یعُ أَجرَ المُحسِنِینَ [ 120 ] وَ لا یُنفِقُونَ نَفَقَۀً صَ غِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً وَ لا یَقطَعُونَ وادِیاً إِلاّ کُتِبَ لَهُم لِیَجزِیَهُمُ اللّهُ أَحسَنَ ما
وَ لا یَرغَبُوا بِأَنفُسِهِم عَن » أن یتأخّروا یعنی اینکه تأخیر کنند و عقب بیفتند :« أَن یَتَخَلَّفُوا » 578- کانُوا یَعمَلُونَ [ 121 ] -قرآن- 1
اي و لا یصونوا أنفسهم عمّا لم یصن یعنی بفکر حفظ خویش و راحت خویشتن باشند و در صدد حفظ رسول خدا « نَفسِهِ
250 -قرآن- - 121 -قرآن- 242 - 21 -قرآن- 76 - تعب و رنج و مشقت -قرآن- 1 « نَ َ ص بٌ » یعنی تشنگی و عطش « ظَمَأٌ » نباشند
یعنی طی مکانی نمیکنند و قدم بجائی نمینهند « وَ لا یَطَؤُنَ مَوطِئاً » یعنی رجوع و گرسنگی « مَخمَصَۀٌ » [ 281-272 [ صفحه 144
وادي بمعنی مسیل و محل جریان سیل بین دو کوه، اسم فاعل از مادّه ودي اي سال و شاع فی الارض « وَ لا یَقطَعُونَ وادِیاً » [....
145 [جهاد در راه خدا برترین شعبه ایمان - 62 -قرآن- 118 - 12 -قرآن- 36 - و درّه بین دو کوه را هم نیز وادي گویند. -قرآن- 1
و مقدّسترین عملی است که فرد مسلمان براي طرد تجاوز دشمن از وطنش بجاي آورد ویژه جهاد با رسول خدا و در رکاب
ائمه هدي را شرافتی کبیر و مقامی عظیم است و لذا]- أهل مدینه و اعراب بادیه نشین اطراف مدینه [مانند مزینه و جهینه و
اشجع و غفار و أسلم] را سزاوار نیست [و چون آنان ساکنین پایتخت اسلام و همسایگان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و
بهرهمند از صحبت او هستند براي آنها صحیح و مقبول نیست] که از حرکت با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله [بدون عذر
موجّه] تخلّف کنند و براي آنها [و تمام مسلمانان و مؤمنان] جایز نیست که طالب نفع خویشتن باشند در صورتی که نفس
رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله را در زیان و زحمت ببینند [و سزاوار نیست که براي خود راحت و خوشی بپسندند و حال آنکه
پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله در گرما و مشقّت بسر برد و رعایت حقّ رسول اللّه که آنها را براه حق آورده و از ظلمت کفر بنور
ایمان رسانیده است بر آنها فرض ذمّه و واجب است] اینکه نهی از تخلّف و تأخیر در اجراي امر رسول صلّی اللّه علیه و آله
[که ضدّش وجوب متابعت و مشایعت از رسول خداست] بدان سبب است [که اگر با او همراه باشند] دچار و مبتلاي به تشنگی
و رنج بدنی و شدّت گرسنگی در راه اطاعت از فرمان خدا نمیشوند و بمکانی پا نمیگذارند که کافرانرا بخشم آورد و از
دشمن بآنها آسیبی نمیرسد مگر اینکه [در قبال تحمّل هر یک از اینکه بدیها و زحمات مستحق ثواب شوند] و براي آنها بسبب
آن عمل صالح [یعنی حسنه مقبولهاي] در نامه عمل آنها ثبت و نوشته شود زیرا خداوند مزد احسان کنندگان و نیکوکارانرا
121 - و بذل و [ 1736 [ صفحه 145 - ضایع و تباه نمیسازد [و خود فرموده است: [هَل جَزاءُ الإِحسانِ إِلَّا الإِحسانُ]. -قرآن- 1694
انفاق نفقهاي و خرجی خواه کوچک و خواه بزرگ نمیکنند [که بوسیله آن قصد اعلاي کلمه حقّ و اعزاز دین خدا و نفع
مسلمانان و تقرّب بخدا را داشته باشند] و [براي جهاد] راه یا مسیل رودي را نمیپیمایند مگر اینکه براي آنها أجر و ثوابی
نوشته میشود تا اینکه خداوند بهترین پاداش عمل آنها را بدهد یا اینکه خداوند پاداش بهترین عمل آنها را عنایت فرماید.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 122
اشاره
فِّرقَۀٍ مِنهُم طائِفَۀٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنذِرُوا قَومَهُم إِذا رَجَعُوا إِلَیهِم لَعَلَّهُم
ِ
وَ ما کانَ المُؤمِنُونَ لِیَنفِرُوا کَافَّۀً فَلَو لا نَفَرَ مِن کُل
یعنی پس چرا « فَلَو لا نَفَرَ » یعنی براي اینکه از شهر براي رفتن بجنگ خارج شوند « لِیَنفِرُوا » 209- یَحذَرُونَ [ 122 ] -قرآن- 1
یعنی تا اینکه فقه و أحکام شریعت را تعلیم کنند و بنوع خود بیاموزند- فقه « لِیَتَفَقَّهُوا » یعنی جماعتی « طائِفَۀٌ » خارج نمیشود
132 -قرآن- - 92 -قرآن- 122 - 14 -قرآن- 75 - بمعنی فهم است و در عرف بعلم أحکام شرع اختصاص یافته است. -قرآن- 1
165-148
تفسیر معانی-
اشاره
[در أثر تعرض قرآن کریم در باره متخلّفین از رفتن در رکاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله براي جهاد و توبیخ کسانیکه از رفتن
بجهاد درنگ میکردند مسلمانان در سرایا [یعنی جنگهائی هم که رسولخدا شخصا نمیرفتند و عدّهاي را مأمور بجنگ
میکردند] همگی خارج میشدند و رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله را تنها در مدینه میگذاشتند لذا اینکه آیه نازل شد. و إبن
عباس گوید اینکه آیه مخصوص بسرایائیست که رسول خدا آنانرا مأمور میفرمود و آیات قبل مانند [ما کانَ لِأَهلِ المَدِینَۀِ وَ
مَن حَولَهُم ... الخ] مخصوص بغزوات و تجهیزات عامّ است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله هم براي قتال خارج میشده است.
122 - براي مؤمنان سزاوار نیست [موقعیکه خروج عمومی اعلام نشده و سریّهاي از سرایا پیش [ 163 [ صفحه 146 - -قرآن- 111
آمد میکند که فقط براي عدّهاي خروج واجب میگردد] همگی جمعا بیرون بروند [و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله را در مدینه
تنها بگذارند]. [ یا بتفسیر دیگر] [براي مؤمنان جایز نیست که همگی بطور کلّی از بلاد خودشان خارج شوند و بسوي پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله بیایند و أحکام دین را بیاموزند و دیار خود را خالی و ضایع بگذارند] و چرا براي رفتن بجنگ از هر
قبیلهاي جماعتی خارج نمیشوند و جماعتی در شهر نزد پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بمانند تا تفقه در دین کنند و أحکام شریعت
را بیاموزند [یعنی فرقهاي که میمانند و بجنگ نمیروند قرآن و سنن و فرائض و أحکام را یاد بگیرند] و چون آن دستهاي که
بسریّه و جنگ رفتهاند برگردند اینکه دسته آنچه از أحکام قرآن آموخته و آنچه در غیاب آندسته نازل گشته و تعلیم گرفتهاند
بآنها که برگشتهاند تعلیم کنند و آنها را از عذاب الهی بترسانند، باشد که آنها برحذر شده و بخلاف تعلیمات دینی عمل
نکنند. [ یا تفسیر دیگر] [برگشت تفقه و انذار بدستهاي باشد که بجهاد رفتهاند و تفقّه بمعنی بینائی و تبصّر و تبیّن گرفته شود-
یعنی دستهاي که بجنگ رفتهاند بغلبه بر مشرکین و نصرت دین بینا و روشن شده چون از جهاد برگردند کافران از قوم خود را
از آنچه بر سر مشرکین آمده و مغلوب شدهاند بترسانند و آنها را از پیروزي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و مؤمنان آگاه
سازند، باشد که آنانهم ترسان شده و از قتال با رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله بر حذر شوند]. [و بتفسیر دیگر:]- تفقه برگشتش
بدسته خارج شده است یعنی براي جمیع مؤمنان جایز نیست که همگی بسوي مدینه پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله رو آورده و
دیار خود را خالی بگذارند [و مراد خروج براي طلب علم است زیرا در اینکه خروج هم جهاد و مجاهده در مقابل دشمنان دین
است] بلکه بایستی از هر ناحیهاي طایفهاي بسوي پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله بیایند و سخنان او را بشنوند و أحکام دینی را
بیاموزند و چون [ صفحه 147 ] بسوي قوم خود برگشتند آنچه آموختهاند براي آنها روشن سازند و موجب ترسانیدن آنها از
تخلّف از أحکام و اوامر الهی شوند. آیه مبارکه اشاره باین دارد که آموختن علم بر عامّه امّت أمر واجبی است و دست کمی
از وجوب جهاد و دفاع از وطن ندارد زیرا وطن همچنانکه نیازمند بمدافع با شمشیر است محتاج بمدافع با دلیل و برهان و
حجّت است بلکه تقویت روح معنوي و کاشتن تخم محبّت وطن و فداکاري که بداند حبّ وطن از ایمان است و دفاع از آن
واجب مقدّس است و هم اساس بناء و ستون استقلال آن است و نیز آیه مبارکه اشاره دارد که غایت طلب علم تفقّه در دین و
فهم اسرار آن است تا نفس عالم ربّانی و قرآنی گردد و بحب خیر و حب کار و جدیت هدایت شود.
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیه 123
اشاره
- . 160- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُم مِنَ الکُفّارِ وَ لیَجِ دُوا فِیکُم غِلظَ ۀً وَ اعلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ المُتَّقِینَ [ 123 ] -قرآن- 1
شدّت و خشونت و بمعنی « غِلظَۀً » متّصل و نزدیک بشما هستند و قرب جوار بشما دارند و دیارشان نزدیک بشماست « یَلُونَکُم »
103 [دعوت اسلامی هر چند دعوت عامّه است و رسول اکرم صلّی اللّه علیه و - 17 -قرآن- 94 - صبر هم آمده است. -قرآن- 4
آله براي دعوت کافّه مردم مبعوث گشته و [أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا القُرآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ] فرموده است تا عرب را انذار و بهر
کس قرآن در هر زمان و مکانی ابلاغ شود مورد دعوت و إنذار واقع گردد، معذلک اساس دعوت بر الاقرب فالأقرب بوده و
از [لِتُنذِرَ أُمَّ القُري وَ مَن حَولَها] و [أَنذِر عَشِیرَتَکَ الَأقرَبِینَ] شروع شده و نبیّ اعظم خود و اصحابش بتدریج بدعوت از نزدیکتر
- 412 -قرآن- 415 - 197 -قرآن- 370 - و قتال از نزدیکتر بدورتر پرداختهاند و آیه مبارکه نیز دستور میدهد که ...] -قرآن- 127
123 - اي کسانیکه ایمان آوردهاید؟ با کسانی از کافران که بشما [از حیث مکان و نسب] نزدیکترند قتال و [ 450 [ صفحه 148
جهاد کنید [و تا محلّ و حدود خودتان مصفّا نشده است بجنگ و محاربه با دورتر نپردازید] تا آنها شدّت و شجاعت شما را یا
صبر شما را در جهاد حسّ کنند [و شما را مردمان با استقامت سخت گیري بیابند] و بدانید که خداوند معاون و همراه با
پرهیزگاران و ناصر و یاور مجاهدین با شرك است [و هر کس خدا ناصر و معین او باشد فیروزي با اوست و کسی او را
مغلوب نتواند کرد].
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 124 تا 127
اشاره
وَ إِذا ما أُنزِلَت سُورَةٌ فَمِنهُم مَن یَقُولُ أَیُّکُم زادَتهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتهُم إِیماناً وَ هُم یَستَبشِرُونَ [ 124 ] وَ أَمَّا الَّذِینَ
عّامٍ مَرَّةً أَو مَرَّتَینِ ثُمَّ
ِ
فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتهُم رِجساً إِلَی رِجسِهِم وَ ماتُوا وَ هُم کافِرُونَ [ 125 ] أَ وَ لا یَرَونَ أَنَّهُم یُفتَنُونَ فِی کُل
لا یَتُوبُونَ وَ لا هُم یَذَّکَّرُونَ [ 126 ] وَ إِذا ما أُنزِلَت سُورَةٌ نَظَرَ بَعضُ هُم إِلی بَعضٍ هَل یَراکُم مِن أَحَدٍ ثُمَّ انصَرَفُوا صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُم
در « مَرَضٌ » از بشري که بمعنی سرور و فرح است یعنی دلشاد میشوند « یَستَبشِرُونَ » 589- بِأَنَّهُم قَومٌ لا یَفقَهُونَ [ 127 ] -قرآن- 1
-17- اي یبتلون از فتنه که بمعنی -قرآن- 1 « یُفتَنُونَ » بمعنی گناه و کفر و نفاق مراد است « رِجساً » آیه مراد شک و نفاق است
اي ولاهم یعتبرون « یَذَّکَّرُونَ » 183 [ صفحه 149 ] آزمایش و ابتلاء و اختبار است - 131 -قرآن- 170 - 88 -قرآن- 123 - قرآن- 79
یعنی برگرداند خدا دلهاي آنها را از ایمان- محتمل است که بمعنی نفرین در باره آنها باشد و ممکن است « صَرَفَ اللّهُ قُلُوبَهُم »
124 - و 272- 99 -قرآن- 256 - 49 -قرآن- 70 - اي لا یفهمون یعنی نمیفهمند. -قرآن- 33 « لا یَفقَهُونَ » اخبار از حال آنها باشد
در هنگامی که سورهاي از قرآن نازل شود [و بآنها تبلیغ گردد] پارهاي از منافقان بپاره دیگر از رفقاي خودشان یا بضعفاء
مؤمنان گویند کدامیک از شما را اینکه سوره بر ایمانتان افزود [به اینکه که قرآن از جانب خداست و به اینکه که محمّد در
دعوي خود صادق است]! أمّا آنانکه [حقّا و از روي صدق] بخدا و رسولش ایمان آوردهاند و نور اسلام در دلهاشان حلول
یافته است [اینکه سوره بلکه یک آیه] ایمانی بر ایمانشان [و یقینی بر یقینشان و اطمینانی بر اطمینانشان] میافزاید و در آنحال
مسرور و دلشاد میگردند. 125 - و امّا آنانکه در دلهاشان بیماري شک و نفاق جا گرفته و دچار فساد درونی هستند [و
دوروئی و بیماري نفاق آنها را بظاهر ساختن اسلام و مکتوم داشتن کفر میخواند] اینکه سوره یا غیر آن پلیدي بر پلیدي آنها
[و کفري بر کفرشان و نفاقی بر نفاقشان] اضافه میکند و تا حدّي کفر و نفاق بر آنها غلبه میکند که بحال کفر میمیرند [و با
فرجام بدي دست بگریبان هستند]. 126 - آیا اینکه جماعت منافقان نمیبینند و نمیدانند [و از حال خود غافل و جاهلند] که
همواره مبتلاي به آزمایشها و اختیاراتند و در هر سالی یک بار یا دو بار در معرض امتحانند! [و آیات پی در پی که دال بر
صدق رسول خداست و آنچه از جانب پروردگارش ابلاغ میکند مظهر ایمان از نفاق است و تمیز حق را از باطل میدهد و
فساد حال آنها را مکشوف و روشن میسازد و آیا اینکه آیات و فیروزیهائیکه از جانب خداوند براي رسول خدا میبینند و ذلّت
و خواري و هتک استار و آشکارا شدن سرائر و بواطن امر خود را مینگرند و یا ببلاء و جلاء و بمنع باران و از بین رفتن اشجار
و اثمارشان آزمایش میشوند براي ترس و انذار آنها کافی نیست و سبب [ صفحه 150 ] برگشتن آنها از نفاق باطنشان نمیشود!]
تا پس از آن توبه کنند و بسوي خدا باز گردند و متذکّر بنعمات و ابتلاءات خداوند نمیشوند که از آنها پند گیرند! 127 - و
چون سورهاي از قرآن نازل میشود [و اینکه منافقان در حضور پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله باشند از آنچه میشنوند کراهت
دارند] بعض از آنها ببعض دیگر نگاه میکنند بنحویکه هیچیک از شما مسلمانان آنها را نمیبیند [و اگر بدانند کسی آنها را
مینگرد از اینکه نظر کردن خودداري میکنند و اینکه نظر طعنه و نکوهش نسبت بقرآن است و بخود میگویند آیا هیچیک از
مسلمین ما را میبیند و چون محقق میشود براي آنها که هیچکس آنها را نمیبیند در اینکه طعن و تعنّت مبالغه میکنند] سپس
از مجلس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله منصرف شده برخاسته و میروند [از ترس اینکه آیهاي بیاید و آنها را رسواتر سازد]
خداوند دلهاي آنها را [از فوایدیکه مسلمانان از آن مستفید و بهرهمند میشوند و فرحناك میگردند] منصرف ساخته است. [ یا
بتفسیر دیگر: خداوند بکیفر انصراف آنها از ایمان بقرآن و از مجلس پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله دلهاي آنها را از رحمت و
بصورت نفرین باشد یعنی خداوند آنها را « صَ رَفَ اللّهُ قُلُوبَهُم » ثواب خود منصرف گردانیده است]. [ یا بتفسیر دیگر: جمله
باستحقاقی که یافتهاند مخذول گرداند و دلهاي آنها از حق منصرف گردد] بسبب آنکه آنان مراد خدا را از خطابش و سرّ
57- دعوتش نمیفهمند و تفقّه نمیکنند و در آن بنظر تدبّر و تفکّر نمینگرند. -قرآن- 28
[ [سوره التوبۀ [ 9]: آیات 128 تا 129
اشاره
لَقَد جاءَکُم رَسُولٌ مِن أَنفُسِکُم عَزِیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ [ 128 ] فَإِن تَوَلَّوا فَقُل حَسبِیَ اللّهُ لا إِلهَ
اي من جنسکم عربی مثلکم « مِن أَنفُسِکُم » [ 252 [ صفحه 151 - إِلاّ هُوَ عَلَیهِ تَوَکَّلتُ وَ هُوَ رَبُّ العَرشِ العَظِیمِ [ 129 ] -قرآن- 1
یعنی از جنس خود شما و مثل شما عرب است و اگر بطوریکه در قرائت دیگر است أنفسکم بفتح فاء خوانده شود یعنی من
اي شدید علی نفسه یعنی بر او سخت و گران است « عَزِیزٌ عَلَیهِ » أشرفکم از نفیسترین مردم شما و شریفترین افراد شماست
عنت بمعنی مشقّت و دیدن مکروه است یعنی « ما عَنِتُّم » گویند عزّ علی فلان الأمر یعنی کار بر او سخت و دشوار است
128 - بحقّ سوگند؟ براي شما پیمبري از جنس 403- 263 -قرآن- 389 - 19 -قرآن- 245 - مکروهی از شما بنگرد. -قرآن- 1
خودتان آمده است: [که بشر است و عرب است و از بنی اسماعیل است [و اگر من أنفسکم بفتح فاء قرائت شود] یعنی از
نفیسترین و شریفترین شماست] و آنچه براي شما زیان آورد و شما را بهلاکت و رنج و زحمت بیندازد و ضرري که از گناه
و ترك ایمان بر شما وارد گردد بر او سخت و ناگوار است و بر ایمان و گرویدن شما بخداي یگانه حریص و آزمند است و
نسبت بکسانیکه گرویده و ایمان بخدا و ما انزل اللّه آوردهاند رءوف و مهربان است. 129 - پس [اي رسول ما] اگر اینمردم [از
حق و از پیروي رسول و آنچه بآن مأمورند] رو گردان شدند و از پذیرش آن خودداري کردند، بگو خدا مرا کافی است [زیرا
او بر هر چیز تواناست] معبودي جز او نیست اعتماد و پشت گرمی باو دارم و کارهاي خود را باو وامیگذارم و اوست پروردگار
عرش عظیم یعنی مالک آسمانها و زمین و ما سوي اللّه و سلطان سریر کبریائی و بزرگواري است [جلّ جلاله و عمّ نواله]. [
صفحه 152 ] مثنوي: ور نگوئی عیب خود باري خمش || از نمایش از دغل خود را مکش گر تو نقدي یافتی مگشا دهان ||
هست در ره سنگهاي امتحان گفت یزدان از ولادت تا بحین || یفتنون کلّ عام مرّتین امتحان بر امتحان است اي پدر || هین
[ بکمتر امتحان خود را مخر ماهیانرا بحر نگذارد برون || خاکیان را بحر نگذارد درون [ صفحه 153